نویسنده: محمد دشتی
1- شجاعت و چالاکی در کودکی
علی (ع) را در کودکی با فقر مالی که بر خانواده ابیطالب حاکم شد.
پیامبر او را به خانه ی خود برد و در دامن خود بزرگ کرد.
نوشته اند:
در کودکی با هر یک از همسالان خود که کشتی می گرفت آنها را بر زمین می کوبید،
پیاده چنان سریع می دوید که در حال دویدن به اسبان تندرو می رسید و بر آنها سوار می شد.(1)
و خود در نهج البلاغه فرمود:
أنَا وَضَعتُ فِی الصِّغَرِ بِکَلاکِلِ العَرَبِ وَ کَسَرتُ نَواجِمَ قُروُنِ رَبیعَهٍ وَ مُضَرَ.
***
«من در کودکی بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخه های بلند درخت قبیله ی ربیعه و مضر را در هم شکستم.»(2)
***
2- شجاعت بی همانند امام عی (ع)
شجاعت و قدرت بازو و قوام و قدرت روحی امام علی (ع) را با هیچ کس، و با هیچ قدرتی نمی توان مقایسه کرد.
- کسی که در کودکی و نوجوانی سر سرکشان و دلاوران را به خاک مالید.
- کسی که سنگ بزرگی را که همه ی سپاهیان از کندن آن عاجز بودند، از جای کَند تا آب روان را همه بنوشند.
-کسی که تمام زخم های دشمن را روبرو تحمل کرده، و هرگز پُشت به دشمن نکرده است.
- کسی که پیامبر اسلام (ص) به او فرمود:
«اگر مردم شرق و غرب در برابر علی (ع) بایستند، بر همه ی آنها غلبه می کند.» (3)
***
و خود فرمود:
وَاللهِ لَو تَظاهَرتِ العَرَب عَلی قِتالی لَمّا وَلَّیتُ عَنها.
***
(سوگند به خدا اگر تمام اعراب رو در روی من قرار گیرند. از مقابلشان فرار نمی کنم.) (4)
***
و درب بزرگ ورودی خیبر که ده ها نفر آن را باز و بسته می کردند با دست
یداللّهی خود از جای کند و بر روی خندقی قرار داد که سربازان اسلام از آن
عبور کنند و خود فرمود:
ما قَلَعتُ بابَ خَیبَرَ وَ دَکدَکتُ حِصنَ یَهُودٍ بِقُوّهٍ جِسمانِیَّهٍ بَل بِقُوّهٍ اءلِهیَّه.
***
( من در بزرگ خیبر و حصار یهود را با دست مادی از جای نکندم و درهم نکوبیدم، بلکه با قدرت الهی موفق گردیدم.»(5)
***
و باز نسبت به شجاعت و قوت قلب خود فرمود:
اِنّی وَاللهِ لَو لَقیتُهُم واحِداً و هم طِلاعُ الاَرضِ کُلِّها ما بالَیتُ وَ لا اِستَوحَشتُ
***
(سوگند به خدا همانا من اگر دشمنان را در حالی ملاقات کنم که تمام روی زمین را پُر کرده باشند باکی نداشته، وحشتی نخواهم کرد.) (6)
***
آیا ویژگی های یاد شده را در انسان دلاور دیگری می توان سراغ گرفت؟
آیا اگر همه ی جهان و همه ی قدرت ها هماهنگ شوند، می توانند چنان مبارزه بی همانندی را پدید آورند؟
در کدام عصر و زمانی، دلاوری یافت می شود که شکست ناپذیر باشد؟
و در هیچ شرائطی فرار نکند، و هرگز نترسد؟
3- زخم های علی (ع) در پیکار
کسی که خط شکن جبهه هاست، و خود را در تمام جنگها در قلب سپاه فرو می
برد، و از فراوانی دشمن باکی نداشت، و سَرِ سرکشان و شجاعان عرب را بر خاک
مالید، طبیعی است که باید زخم های فراوانی بر تن داشته باشد.
دو نکته نسبت به جراحات بدن حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) وجود داشت:
الف- همه ی زخم ها در قسمت جلوی بدن او وجود داشت.
ب - زخم ها فراوان و عمیق بود. « که تا هزار زخم را توانستند بشمرند.»
چون امام علی (ع) به دشمن پشت نمی کرد، و همواره در حالت پیشروی و خط شکنی و دفاع بود.
نوشتند:
زره حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) تنها قسمت جلوی بدن را می پوشاند. زیرا نیازی نداشت تا پُشت سر را حفظ کند.
و عمیق بودن و فراوانی زخمها در طول 94 جنگ و یورش و تهاجم بیگانگان در
زمان رسول خدا (ص) و سه جنگ مهم در دوران 5 ساله حکومت، حقیقت دیگری از
ایثارگری های امام علی (ع) را به اثبات می رساند.
وقتی در روز بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم هجری بدن حضرت امیرالمؤمنین
علی (ع) را غسل می دادند و زخمهای فراوان بدن آن حضرت را شمردند، دیدند که
آثار حدود هزار زخم بر پیکر آن حضرت باقیمانده است که تنها هشتاد موردش
مربوط به جنگ اُحُد بود آن هنگام که همه فرار کرده و تنها امام علی (ع) و
ابودجّانه باقی مانده و از پیامبر (ص) دفاع می کردند.(7)
و زخم های پیکر حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) پس از جنگ اُحُد چنان عمیق بود
که جرّاحان و پرستاران از دوختن زخم ها درمانده شدند، زخم اول را می
دوختند و به هنگام دوختن زخم دوم، زخم دوخته پاره می شد، که حضرت زهرا (ع)
با مشاهده ی آن فراوان گریست.
شجاعت و خط شکنی
امام علی (ع) پس از اتمام حجّت با شورشیان بصره، و بردباری در آغاز نبرد،
وقتی آنها جنگ را آغاز کردند، زره پوشید و پیشاپیش سپاه، خود را به قلب
سپاه دشمن زد، و حملات شدیدی کرد که دشمن چون روباه در مقابلش می گریخت.
در حمله ی اوّل جناح راست لشگر دشمن را در هم ریخت،
و در حمله ی دوم جناح چپ لشگر بصره را دچار پراکندگی کرد.
و چند بار شمشیر حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) خم شد که به خیمه برگشت تا آن
را اصلاح کند، اصحاب و فرزندان و مالک اشتر به امام علی (ع) می گفتند:
حملات را به ما واگذار.
ولی حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) پاسخ نمی داد و دوباره حمله می کرد، و صف ها را در هم می شکست.
وقتی اصحاب اصرار کردند که:
«إن تُصَب یَذهَبُ الدِّین»
(اگر به شما آسیبی برسد دین در خطر است)
در پاسخ فرمود:
«وَالله ما اُریدُ بِما تَرَونَ اِلّا وَجهَ اللهِ والدّارَ الاخِرَه»
( به خدا سوگند آنچه می بینید بخاطر خدا و آخرت است) (8)
***
5- شجاعت و جنگاوری
راویان حدیث اتفاق نظر دارند که:
علی (ع) به سوی هر دو قبله نماز گزارد و مهاجرت نمود و در جنگ بدر و حدیبیّه و دیگر جنگ ها شرکت داشت.
او در جنگ بدر و احد و خندق و خیبر از امتحان الهی به خوبی بیرون آمد و
همه ی آنها را در بی نیازی از غیر خدا بدست آورد و در منزلت کریم و والایی
قرار گرفت.
پرچم سپاه اسلام در موارد بسیاری همچون روز بدر در دست علی (ع) قرار داشت.
و چون مصعَب بن عمیر (9) در روز اُحُد که پرچم پیامبر را به دست خویش داشت کشته شد، رسول الله (ص) آن را به دست علی (ع) داد.
علی (ع) شاهد جنگ بدر بود و در آن نقش تعیین کننده داشت، در حالی که بیست و پنج ساله بود.
ابن سَرّاج در تاریخ خویش از قول ابن عبّاس گفته است: رسول الله (ص) پرچم
را در روز «بدر» به دست علی (ع) سپرد، در حالی که علی (ع) بیست ساله
بود.(10)
6- جلوه های شجاعت امام علی (ع)
الف - پرچمداری بی همانند
در تمام جنگ ها پرچم نشانه ی استقلال و پیشروی و صلابت لشگر بود و اگر سقوط می کرد نشان شکست و نابودی به حساب می آمد.
از این رو پرچم را همیشه به دست افرادی دلیر و توانا می سپردند، استقامت و
پایداری پرچمدار و اهتراز پرچم در رزمگاه، موجب دلگرمی جنگجویان بود، و
برعکس، کشته شدن پرچمدار و سرنگونی پرچم مایه ی تزلزل روحی آنان می گردید،
به همین جهت پیش از آغاز جنگ به منظور جلوگیری از شکست روحی سربازان، چند
نفر از شجاعترین رزمندگان به عنوان پرچمدار تعیین می گردید.
در جنگ اُحُد نیز قریش به همین ترتیب عمل کردند، و پرچمدارانی از قبیله ی
«بنی عبدالدّار» که به شجاعت معروف بودند، انتخاب کردند ولی پس از آغاز
جنگ پرچمداران آنان یکی پس از دیگری به دست توانای علی (ع) کشته شدند و
سرنگونی پی در پی پرچم باعث ضعف و تزلزل روحی سپاه قریش گردید و افرادشان
پا به فرار گذاشتند.
از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود:
پرچمداران سپاه شرک در جنگ اُحُد نُه نفر بودند و همه ی آنها به دست علی (ع) به هلاکت رسیدند.(11)
ابن اثیر نیز می نویسد:
کسی که پرچمداران قریش را شکست داد، علی (ع) بود.(12)
به نقل مرحوم شیخ صدوق، علی (ع) در استدلال های خود در شورای شش نفره که
پس از مرگ خلیفه ی دوم، جهت تعیین خلیفه تشکیل گردید، روی این موضوع تکیه
نموده و فرمود:
«شما را به خدا سوگند می دهم آیا در میان شما کسی جز من هست که نُه نفر از پرچمداران بنی عبدالدّار را ( در جنگ احد) کشته باشد؟»
***
پاسخ دادند: نه.
سپس حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود:
«پس از کشته شدن این نه نفر بود که غلام آنان بنام صوأب که هیکلی بس درشت
داشت، به میدان آمد و در حالی که دهانش کف کرده بود و چشمانش سرخ گشته
بود،
می گفت: به انتقام اربابانم جز محمد را نمی کشم.
شما با دیدن او جا خورده، خود را کنار کشیدید ولی من به جنگ او رفتم و
ضربت متقابل بین من و او ردّ و بدل شد و من آنچنان ضربتی به او وارد کردم
که از کمر دو نیم شد.
***
اعضاء شوراء همگی سخنان علی (ع) را تصدیق کردند. (13)