به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، محمد رضا حدادپور جهرمی با نگاهی تاریخی- روایی، به بیان چکیده ای از روش برخورد امام علی(علیه السلام) با ایرانیان با استفاده از منابع فریقین پرداخته است که درادامه می آید:
حبّ و علاقه ایرانیان به خاندان رسالت، به ویژه شخصت بی مانند امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بر کسی پوشیده نیست؛ اما این عشق و علاقه، افزون بر دلایل ایمانی و توحیدی، پیشینه و پشتوانه هایی دارد که برآمده از تدبیرهای امام علی(علیه السلام) در شرایط مختلف تاریخی است. برخوردهای حکیمانه و انسانی حضرت، به ایرانیان شخصیت داد و آنها را به دین اسلام و خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) علاقهمند کرد.
* نمونه هایی از عدل امیرالمؤمنین (ع) با ایرانیان
* دیدار با ایرانیان اطراف کوفه و بررسی احوال آنان
هنگامی که امام علی(علیه السلام) وارد شهر کوفه شد، مردم، سران قبایل و شخصیت ها به دیدار حضرت شتافته و تهنیت می گفتند. مردم سواد عراق (روستاهای اطراف کوفه) که غیر مسلمان بودند نیز به دیدار حضرت شتافتند. امام علی(علیه السلام) به آنان اجازه ملاقات داد و به خاطر فراوانی جمعیت و همهمه موجود خطاب به آنان فرمود: «إِنِّی لَا أُطِیقُ کَلَامَکُمْ وَ لَا أَفْقَهُ عَنْکُمْ فَأَسْنِدُوا أَمْرَکُمْ إِلَی أَرْضَاکُمْ فِی أَنْفُسِکُمْ وَ أَعَمِّهِ نَصِیحَةً لَکُمْ؛ من توان شنیدن کلام شما را ندارم و نمی توانم از حال شما آگاه شوم، پس کار خود را به کسی بسپارید که نزد شما از همه بیشتر مورد پذیرش باشد و از همه، برای شما خیرخواهتر باشد.» آنان فردی به نام «نرسا» را معرفی کردند و گفتند: «آنچه او به آن راضی شود ما رضایت می دهیم و آنچه از آن ناراحت گردد ما نیز آن را نمی پسندیم.» نرسا نزد حضرت نشست و با ایشان مفصل درباره مسائل ایرانیان اطراف و ساکن کوفه گفت وگو کرد.[1]
* توجه به نوروز ایرانیان
علی(علیه السلام) به عنوان خلیفه جهان اسلام، کارگزاران خود را از رفتن به مهمانی های اَشراف نهی می کرد و در این زمینه نامه مفصلی به عثمان بن حنیف نوشت و او را به خاطر شرکت در مجلس اشراف بصره سرزنش کرد.[2] علی(علیه السلام) خود نیز در چنین مجالسی شرکت نمی کرد. غذای او ساده بود و در مهمانی های بی تکلّف حضور می یافت.
مسلمانی ایرانی به مناسبت سال جدید و عید نوروز از امام(علیه السلام) دعوت کرد. امام هم دعوت او را پذیرفت و از حلوای سر سفره تناول کرده، از او پرسید: «این دعوت به چه مناسبتی است؟» مرد ایرانی پاسخ داد: «به مناسبت عید نوروز است.» امام(علیه السلام) برای نشان دادن رضایت خود از مهمان نوازی او فرمود: «نُوُروزَاً لَنَا فِی کُلِّ یَوْمٍ إِنْ استَطَعْتُمْ؛ اگر می توانید هر روز را برای ما نوروز قرار دهید.»[3]
* استقبال از هدایای ایرانیان
دهقانی ایرانی، جامه ای زربافت به امام علی(علیه السلام) هدیه داد. امام آن جامه را به عمرو بن حریث به چهارهزار درهم تا زمان عطا (تقسیم بیت المال) فروخت؛[4] زیرا نمی توانست آن را تقسیم کند و پوشیدن لباس زربافت برای مردان در اسلام حرام است. حضرت تمام هدایای نفیس را که به وی می دادند، جزو بیت المال قرار می داد و تقسیم می کرد. تقدیم هدایای نفیس از جانب ایرانیان غیر مسلمان به علی(علیه السلام) نشان دهندۀ خشنودی آنها از سیره آن حضرت است.
هنگامی که حضرت وارد شهر انبار شد و چارپایانی را به عنوان هدیه نزد حضرت آوردند و غذایی را برای سپاهیان حضرت آماده کردند، شرط پذیرش آنها را این دانست که جزو خراج محاسبه شوند و فرمود: «إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ نَأْخُذَهَا مِنْکُمْ فَنَحْسَبَهَا مِنْ خَرَاجِکُم؛ اگر شما را اجابت کنم و آنها (هدایا) را از شما بپذیرم، آن را به حساب خراجتان می پذیرم.» پس دستور داد تا پیش از استفاده از غذا، قیمت آنها را مشخص کنند؛ اما به دلیل اصرار ایرانیان به هدیه بودنِ تقدیمی های خود، امام بدون دریافت هدیه ها شهر [انبار] را ترک کرد.[5]
علی(علیه السلام) بارها می فرمود: «این شیشه عطری که دارم هدیه یکی از دهقانان است.[6]» و گزارش هایی از لباس هدیه دادن دهقانان ایرانی به امام حسن و امام حسین(علیه السلام)رسیده است.[7]
* تلاش برای حفظ کرامت ایرانیان
برخورد تحقیرآمیز اعراب، تازه مسلمان های ایرانی را رنج می داد و افسردگی و ناراحتی آنها را فراهم می کرد. مسلمانان عرب از ایرانیان زن می گرفتند و به آنان زن نمی دادند. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «أَتَتِ الْمَوَالِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)فَقَالُوا نَشْکُو إِلَیْکَ هَؤُلَاءِ الْعَرَبَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)کَانَ یُعْطِینَا مَعَهُمُ الْعَطَایَا بِالسَّوِیَّةِ وَ زَوَّجَ سَلْمَانَ وَ بَلَالَ وَ صُهَیبَ وَ أَبَوْا عَلَیْنَا هَؤُلَاءِ وَ قَالُوا لَا نَفْعَلُ فَذَهَبَ إِلَیْهِمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)فَکَلَّمَهُمْ فِیهِمْ فَصَاحَ الْأَعَارِیبُ أَبَیْنَا ذَلِکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَبَیْنَا ذَلِکَ فَخَرَجَ وَ هُوَ مُغْضَبٌ یَجُرُّ رِدَاءَهُ وَ هُوَ یَقُولُ یَا مَعْشَرَ الْمَوَالِی إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ صَیَّرُوکُمْ بِمَنْزِلَةِ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی یَتَزَوَّجُونَ إِلَیْکُمْ وَ لَا یُزَوِّجُونَکُمْ وَ لَا یُعْطُونَکُمْ مِثْلَ مَا یَأْخُذُونَ فَاتَّجِرُوا بَارَکَ اللَّهُ لَکُمْ؛[8] موالی(ایرانیان) نزد امیرمؤمنان آمدند و گفتند: " از این عرب ها به تو شکایت می کنیم. رسول خدا ما را با آنها سهم مساوی از بیت المال می داد، برای سلمان، بلال و صهیب زن گرفت؛ اما اینها این گونه عمل نمی کنند و به ما زن نمی دهند و می گویند چنین نخواهیم کرد. علی(علیه السلام) نزد آنها رفت و در این باره با آنها سخن گفت. عرب ها فریاد زدند: " ای ابوالحسن! ما این گونه عمل نخواهیم کرد " حضرت از جمع آنها خارج شد در حالی که خشمگین بود و عبای خود را می کشاند، فرمود: " ای موالی! اینان شما را به منزله یهود و نصارا قرار داده از شما زن می گیرند و به شما زن نمی دهند، پس به تجارت بپردازید، خداوند به شما برکت دهد.".»
* امر به خوشرفتاری با ایرانیان
علامه مجلسی به نقل از الغارات می نویسد: «یک روز جمعه علی(علیه السلام) بر روی منبری آجری خطبه می خواند. اشعث بن قیس کندی که از سرداران معروف عرب بود، جلو آمد و به اعتراض گفت: " این سرخ رویان (ایرانیان) جلو روی تو بر ما غلبه کرده اند و مانع آنها نمی شوی." علی(علیه السلام) در حالی که خشمگین بود، فرمود: "لَیُبَیَّنُ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ الْعَرَبِ؛ امروز نشان خواهم داد که عرب چه کاره است." آنگاه فرمود: "مَنْ یُعْذِرُنِی مِنْ هَؤُلَاءِ الضَّیَاطِرَةِ یُقْبِلُ أَحَدُهُمْ یَتَقَلَّبُ عَلَی حَشَایَاهُ وَ یُهَجِّدُ قَوْمٌ لِذِکْرِ اللَّهِ فَیَأْمُرُنِی أَنْ أَطْرُدَهُمْ فَأَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ؛ چه کسی مرا معذور می دارد از این شکم گنده هایی که خودشان در بستر نرم استراحت می کنند و آنها (ایرانیان) در هوای گرم به خاطر خدا فعالیت می کنند، آنگاه از من می خواهند آنان را طرد کنم تا از ستمکاران باشم؟ " سپس این گونه ادامه داد: "وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَقَدْ سَمِعْتُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله)یَقُولُ: لَیَضْرِبُنَّکُمْ وَ اللَّهِ عَلَی الدِّینِ عَوْداً کَمَا ضَرَبْتُمُوهُمْ عَلَیْهِ بَدْءاً؛[9] قسم به آنکه دانه را شکافت و آدمی را آفرید! از محمد(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: به خدا سوگند هر آینه ایرانیان شما را با شمشیر خواهند زد که به اسلام باز گردید؛ آن گونه که شما در آغاز آنها را به اسلام دعوت کردید.".»
* تقسیمِ برابرِ بیت المال بین اعراب و ایرانیان
سیاستِ تساوی در تقسیم بیت المال که از سوی امام علی(علیه السلام) اعلام شد، در مدینه و نیز در کوفه واکنش هایی به دنبال داشت. در شهر مدینه، افزون بر اصحاب جمل (طلحه، زبیر و دیگر همراهان آنها) افراد دیگری همانند: عقیل [10] (برادر حضرت علی(علیه السلام)) و سهل بن حنیف[11] آن حضرت را شگفت زده و به اعتراض وادار کردند. در کوفه که ایرانیانِ مسلمان حضور داشتند، موضوع اهمیت بیشتری پیدا کرد. دو زن، یکی عرب و دیگری از موالی که برای دریافت سهمیه بیت المال نزد علی(علیه السلام)آمدند، حضرت درهم و طعام آن دو را مساوی پرداخت. زنی که عرب بود لب به اعتراض گشود که من زنی از عرب هستم و این از عجم، چگونه سهم یکسان به ما می دهی؟ امیرمؤمنان در پاسخ داد: «إِنِّی وَ اللَّهِ لَا أَجِدُ لِبَنِی إِسْمَاعِیلَ فِی هَذَا الْفَیْءِ فَضْلًا عَلَی بَنِی إِسْحَاقَ؛[12] به خدا سوگند! من برای فرزندان اسماعیل(عرب) در این مال برتری ای بر فرزندان اسحاق (غیر عرب) نمی بینم.»
* رفق در دریافت خراج از ایرانیان
شیوه دریافت خراج از ایرانیان که توسط امیرالمؤمنین(علیه السلام) بنیان نهاده شد، نشان می دهد ایشان با دیدی انسانی به اقلیتها می نگریسته و نسبت به دریافت خراج نه تنها سختگیر نبود، بلکه بسیار آسان گیر و خوش برخورد بوده است.
تاریخ نویسان و اهل حدیث از مردی ثقفی نقل کرده اند: علی(علیه السلام) مرا بر عُکبر گمارد که خراج آنجا را دریافت کنم. در آن زمان مردم سواد عراق (اطراف کوفه) غیر مسلمان بودند. آن حضرت در جمعِ مردم به من فرمود: «اِسْتَوفِ مِنْهُم خَرَاجَهُمْ وَ لَا یَجِدُوا مِنْکَ رُخْصَةً وَ لَا یَجِدُوا فِیکَ ضُعْفَاً؛ خراج آنان را کامل دریافت کن! از تو اجازه ای نگیرند و در تو ضعفی نبینند!» سپس افزود: «هنگام ظهر نزد من بیا.» من نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) رفتم. او حاجب و دربانی نداشت. به من فرمود: «من در آنجا (جمع مردم) نمی توانستم غیر آنچه گفتم بگویم؛ زیرا آنان (برخی از اعراب مسلمان) مردمی حیله گر هستند. اکنون شیوه دریافت خراج را به تو می گویم. اگر خلاف آن عمل کنی تو را عزل خواهم کرد؛ لا تبغینَّ لَهُمْ رزقاً یأکلوُنَهُ و لا کسوَةَ شتاءٍ وَ لاصیفٍ و لاتَضْرِبَنَّ رَجُلاً مِنْهُم سَوطاً فی طَلَبِ دِرْهَم و لاتبیعَنَّ لَهُمْ دابَّةً یعملونَ عَلَیها فإنّا لم نُؤْمَرْ بذلک إنّا أُمِرنا أن نَأخُذَ مِنهم العفوَ؛ روزی ای را که می خورند از آنها بر مگزین و نه لباس تابستان و زمستان آنها را و نه مردی از آنان را به خاطر درهمی بزن و نه حیوانی را که با آن کار می کنند بفروش؛ زیرا ما به چنین کارهایی فرمان داده نشده ایم، بلکه به ما امر شده است که از آنان زیادتی را بگیریم.» به حضرت عرض کردم: در این صورت همان گونه که رفته ام باز می گردم و چیزی دریافت نخواهم کرد. آن حضرت فرمود: «اگر چه تو چنین انجام دهی.»[13]
* پاسخ به شکایت ایرانیان
رفتار نیک و پسندیده امیرالمؤمنین(علیه السلام) با ایرانیان و غیر مسلمان ها به ایشان امید می داد. استقبال مردم از حضرت در کوفه، دیدار با حضرت برای احیای نهر، هدیه های دهقان ها به حضرت در ایام خاص، رجوع به حضرت برای حلّ مشکل خود، اسلام آوردن برخی دهقانان و بزرگان ایرانی در زمان خلافت حضرت، همه حکایت از رفتار پسندیده و جالب امام علی(علیه السلام) دارد.
بسیاری از غیرمسلمانان ایرانی با توجه به همین رحمت و مهربانی امام به عنوان خلیفه، این جرأت را پیدا کردند که نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) از حاکمان خود شکایت کنند. امیرمؤمنان(علیه السلام) نیز بدون هیچ تبعیضی به شکایت آنها رسیدگی و کارگزار خود را به رأفت با آنان تشویق میکرد؛ نمونۀ روشن آن در نامه نوزده نهج البلاغه آمده است که در آن شاکیان، دهقانان ایرانی هستند که از سخت گیری حاکم خود؛ عمرو بن سلمه ارحبی به حضرت شکایت می کنند. امام علی(علیه السلام) نیز در نامه ای او را به خوشرفتاری با مردم دعوت نموده از او میخواهد اعتقادات مردم را در مسائل سیاسی دخالت ندهد:
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ دَهَاقِینَ أَهْلِ بَلَدِکَ شَکَوْا مِنْکَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً وَ احْتِقَاراً وَ جَفْوَةً وَ نَظَرْتُ فَلَمْ أَرَهُمْ أَهْلًا لِأَنْ یُدْنَوْا لِشِرْکِهِمْ وَ لَا أَنْ یُقْصَوْا وَ یُجْفَوْا لِعَهْدِهِمْ فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّینِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَیْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ امْزُجْ لَهُمْ بَیْنَ التَّقْرِیبِ وَ الْإِدْنَاءِ وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ إِنْ شَاءَ اللَّه؛[14] اما بعد، دهقانان شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتی می کنی و سختی روا می داری. ستمشان می ورزی و خُردِشان می شماری. من در کارشان نگریستم دیدم چون مشرک اند، نمی توانی آنها را به خود نزدیک کنی و چون در پناه اسلام اند، سزاوار نیست آنان را از خود برانی، پس در کار آنان درشتی و نرمی را به هم آمیز. گاه مهربان باش و گاه تیز. زمانی نزدیکشان آور و زمانی در دور.»
علی(علیه السلام) ماهویه فرماندۀ ایرانی که مسلمان نشده بود را مسئول خراج در منطقه مرو کرد.[15]
سخن پایانی
رفتار امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)با ایرانیان در سه دروۀ زمانی بسیار اهمیت دارد و این رفتار حضرت با دیگر خلفا و اُمراء اسلامی متفاوت بوده که نشان دهندۀ عنایت آن حضرت به همۀ مسلمانان، عرب باشند یا عجم، است و این همان منش و سیرۀ رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) است که در همۀ دوران رسالت، جهان اسلام را از آن بهرهمند و سیراب ساخت.
مهربانی و لطف حضرت به غیر اعراب، به ویژه ایرانیان کوفه و اطراف آن، محبّت آن حضرت را در دل های ایرانیان برافروخت؛ آن چنان که امروزه نیز عنایت آن حضرت بر مردم این مرز و بوم ادامه دارد و به شیعه و پیرو ایشان بودن افتخار می کنند و پرچم اسلام در این سرزمین به برکت محبت و علاقه به آن امام(علیه السلام) برافراشته است.
پاورقی:
[1]. وقعة صفین، نصر بن مزاحم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، قم، 1404ق، ص30.
[2]. نهج البلاغه، نامه 45.
[3]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج11، ص248.
[4]. بحارالأنوار، ج41، ص118.
[5]. وقعه صفین، ص200.
[6]. نهج السعاده، دارالقضا من، بیروت، ج1، ص411، کلام 126.
[7]. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، تحقیق علی شیری، دارالفکر، بیروت ج42، ص478.
[8]. بحارالانوار، ج42، ص160.
[9]. سفینة البحار، چاپ سنگی، ج2، ص693؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص284؛ بحارالانوار، ج41، ص118 و ج34، ص319.
[10]. بحارالانوار، ج41، ص131.
[11]. همان، ج32، ص18.
[12]. بحارالانوار، ج41، ص137.
به گزارش ایکنا؛
سومین جشنواره رسانههای علوی که اولین آن در سال ۱۳۸۹ و دومین آن در سال
۱۳۹۴ برگزار شده است، محلی برای گردهمایی، هم اندیشی و همچنین ارائه
تولیدات جدید فعالان و تولیدکنندگان دیجیتال خواهد بود.
در همین خصوص ابوالقاسم حبیبی، دبیرجشنواره رسانههای علوی اعلام کرد: پیرو دو جشنواره گذشته و فعال شدن دبیرخانه دائمی جشنواره رسانههای علوی ویژه تولیدات دیجیتال در سال ۱۳۹۵، هم اکنون زیرساختهای عرصه تولیدات نرم افزاری با موضوع غدیر و امامت و ولایت در پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه دائمی در طول سال توسط تولیدکنندگان و فعالان حوزه فضای مجازی فراهم شده است.
حبیبی افزود: برگزاری این گونه جشنوارهها محلی برای معرفی آثار و محصولات جدید و همچنین ارزیابی نرم افزارها و محتواهای تولید شده توسط داوران و عموم جامعه است، همچنین صحنه رقابتی سازنده و مفید ایجاد میکند که باعث تقویت آثار تولید شده شود و زمینهای برای شناخت تولیدات بهتر و حمایت از آنها می شود.
وی به شیوه داوری آثار رسیده به این جشنواره اشاره کرد و گفت: شیوه اول توسط داوران و کارشناسان رسمی مرکز رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت می گیرد، اما در شیوه دوم، داوری مردمی است یعنی آثار در پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه جشنواره در منظر عموم قرار می گیرد و کاربران با امتیازدهی آثار برتر را انتخاب می کنند. هر بخش از جشنواره پنج اثر برگزیده دارد. چهار اثر توسط داوران و یک اثر توسط مردم به عنوان اثر برگزیده مردمی انتخاب می شود.
دبیر جشنواره رسانههای علوی گفت: در برگزاری دو جشنواره قبلی تجربه خوبی داشتیم و تا حدودی توانستیم تولیدکنندگان و فعالان علوی در فضای مجازی را شناسایی و با آنان ارتباط برقرار کنیم. امیدواریم با حضور فعال تولیدکنندگان نرم افزارهای علوی و فعالان و پژوهشگران، ایده پردازان و دانش پژوهان در حوزه غدیر و امامت و ولایت در این جشنواره زمینههای همکاری و هم افزایی بیشتر بین فعالان و این حوزه فراهم شود.
حبیبی یادآور شد: با توجه به اهمیت و نقش اصولی، بنیادی و راهبردی موضوع امامت و ولایت و تجلی آن امروز تحت عنوان «ولایت فقیه» در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی و از طرفی نقش بسیار بسیار مؤثر و نقش آفرین فضای مجازی در زندگی روزمره آحاد مختلف اجتماعی در ایران، جهان اسلام و سراسر دنیا، لذا جا دارد تا تماهی اهل فن و هنر در موضوع غدیر و امامت و ولایت، اعم از علما، دانشمندان و تولیدکنندگان هنری، هنرمندان و هر آن کس که دل در گرو محبت امیرالمؤمنین علی(ع) و انقلاب اسلامی دارد، داشتههای خود را به شیوههای مختلف شامل دیداری، شنیداری، نوشتاری و دیجیتال را در قالب این جشنواره ارائه و فراگیر کند تا به دست تعداد بیشتری از علاقه مندان و شیفتگان سیرۀ علوی و حقیقت جریان رسانده شود.
دبیر جشنواره رسانههای علوی در پایان گفت: سومین جشنواره رسانههای علوی با حمایت و پشتیبانی مرکز رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد بینالمللی غدیر، سازمان صدا و سیما همانند دو جشنواره قبلی و همکاری صمیمانه مجمع دیجیتال اداره کل ارشاد اصفهان در این جشنواره برگزار می شود.
امام علی (ع) امام اول شیعیان و نخستین کسی است که به پیامبر (ص) ایمان آورد. زندگی نامه امام علی (ع) سرشار از رشادت هایی است که در راه اسلام داشته و در نهایت نیز به دلیل کینه توزی دشمنان اسلام در محراب مسجد به شهادت رسید.
تولد امام علی (ع) روز سیزدهم ماه رجب سال سیام عام الفیل، در خانه کعبه اتفاق افتاده است. ماجرای تولد امام علی (ع) از این قرار است که فاطمه بنت اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت:
«خداوندا! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم. پرودگارا! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت و به حق کودکی که در رحم من است، تولد این کودک را بر من آسان فرما!»
لحظه ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد. فاطمه وارد کعبه شد و دیوار به هم پیوست. فاطمه تا سه روز در خانه کعبه بود و نوزاد خویش را به دنیا آورد. سپس از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و بر اساس پیامی که از غیب شنیده بود نام فرزندش را «علی» گذاشت.
داستان ولادت حضرت علی در کعبه را در مجله اینترنتی ستاره بخوانید
|
حضرت علی (ع) تا 3 سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و پیامبر اکرم (ص) وی را از بدو تولد تحت تربیت غیرمستقیم خود قرار داد. تا آن که خشکسالی عجیبی در مکه واقع شد و ابوطالب عموی پیامبر، با چند فرزندی که داشت با هزینه سنگین زندگی روبرو شد. رسول اکرم (ص) با مشورت عموی خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشایشی در کار ابوطالب باشد. عباس، جعفر را و پیامبر (ص)، علی (ع) را به خانه خود بردند.
پس از وحی خدا و برگزیده شدن حضرت محمد (ص) به پیامبری و سه سال دعوت مخفیانه، سرانجام پیک وحی فرا رسید و فرمان دعوت همگانی داده شد. در این میان تنها حضرت علی (ع) مجری طرحهای پیامبر (ص) در دعوت الهی اش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتی بود که وی برای آشنا کردن خویشاوندان خویش با اسلام و دعوتشان به دین خدا ترتیب داد. در همین ضیافت پیامبر (ص) از حاضران سؤال کرد: چه کسی از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد؟ فقط علی (ع) پاسخ داد: ای پیامبر خدا! من تو را در این راه یاری می کنم. پیامبر (ص) بعد از سه بار تکرار سوال و شنیدن همان جواب فرمود: ای خویشاوندان و بستگان من، بدانید که علی (ع) برادر و وصی و خلیفه پس از من در میان شماست.
زمانی که پیامبر (ص) قصد داشت تا از مگه به سمت مدینه هجرت کند مشرکان دسیسه ای مبنی بر قتل پیامبر کشیدند. امام علی (ع) با شجاعت و از جان گذشتگی به جای پیامبر (ص) در بستر ایشان خوابید و با این کار زمینه هجرت پیامبر (ص) را فراهم کرد.
در سال های اول تا سوم هجری، حضرت رسول (ص)، دخترش فاطمه (ع) را به عقد امام علی (ع) در آورد.
نخستین فرزند امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری به دنیا آمد که نامش را حسن گذاشتند. فرزند دوم آنها یعنی حسین در سوم شعبان سال چهارم هجرت به دنیا آمد.
پیامبر (ص) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین سال عمرش در راه برگشت در محلی به نام غدیرخم در نزدیکی جحفه دستور توقف داد، زیرا پیک وحی فرمان داده بود که پیامبر (ص) باید رسالتش را به اتمام برساند. پس از نماز ظهر پیامبر (ص) بر بالای منبری از جهاز شتران رفت و فرمود: «ای مردم! نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم درباره من چه فکر می کنید؟» مردم گفتند: «گواهی می دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ می کردی» پیامبر فرمود: «آیا شما گواهی نمی دهید که جز خدای یگانه، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست؟» مردم گفتند: «آری، گواهی می دهیم» سپس پیامبر (ص) دست حضرت علی (ع) را بالا گرفت و فرمود: «ای مردم! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کیست؟» مردم گفتند: «خداوند و پیامبر او بهتر می دانند» سپس پیامبر فرموند: «ای مردم! هر کس من مولا و رهبر او هستم، علی هم مولا و رهبر اوست» و این جمله را سه بار تکرار فرمودند. بعد مردم این انتخاب را به حضرت علی (ع) تبریک گفتند و با وی بیعت نمودند.
حضرت علی (ع) در بیشتر جنگ ها در کنار پیامبر اسلام به عنوان پرچمدار سپاه اسلام می جنگید و داستان های زیادی از دلاوری و شجاعت او بر سر زبان ها است که خیلی هم زیاد است.
البته بنا به روایات، حضرت امیر (ع) در همه غزوات به جز غزوه تبوک حضور داشته است. در غزوه تبوک خود حضرت رسول (ص)، امام علی (ع) را به جای خودش در مدینه گذاشت و این امر موجب بروز یکسری شایعه در مورد کدورت پیامبر از امام علی (ع) گردید. امام علی (ع) این شایعه را با پیامبر در میان گذاشت و آن حضرت (ص) فرمود:
«أنتَ مِنّی بِمَنزلهِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبی بَعدی»
«جایگاه تو نسبت به من همچون جایگاه هارون نسبت به موسی است مگر اینکه پیامبری پس از من نیست.»
ایشان همیشه در صف اول از سپاه خود حضور داشتند که با شروع جنگ ضررهای زیادی بر دشمن وارد می کردند به طوری که همه دشمنان اسلام از نام ایشان می ترسیدند و حاضر به رویارویی با وی نبودند. از همین رو امام اول را «حیدر کرار» می نامیدند.
پس از شجاعت این حضرت در جنگ احد بود که فرشته وحى به پیامبر (ص) فرمود: این نهایت فداکارى است که على (ع) از خود نشان مىدهد. رسول خدا فرمود: «او از من و من از او هستم» در این هنگام صدایى از آسمان شنیدند که مىگفت:
«لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار»
«جوانمرد شجاعى چون على و شمشیرى چون ذوالفقار وجود ندارد»
در آخرین لحظات عمر پیامبر (ص)، علی (ع) نزد او آمد و رسول خدا (ص) رازی طولانی را با او در میان گذاشت و پس از آن بیماریاش شدت یافت و به علی(ع) فرمود: «سرم را در دامان خود قرار ده، زیرا فرمان الهی رسیده است، هرگاه روح از بدنم مفارقت کرد آن را با دست خود برگیر و بر صورت خویش بکش و آنگاه مرا رو به قبله نما و تجهیز کن و قبل از همه مردم بر بدنم نماز بگزار و تا پیکرم را در خاک نهان میسازی، از من جدا مشو و از خدای متعال یاری بخواه»
بعد از رحلت پیامبر (ص)، در حالی که علی و عده ای از طائفه بنی هاشم مشغول تجهیز و تدفین حضرت (ص) بودند، بعضی از مهاجران و انصار از جمله ابوبکر، عمر و عثمان به راه افتادند و در جایی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند تا تکلیف حکومت را روشن کنند که پس از مشاجراتی که میان آنها واقع شد، در نهایت بدون توجه به واقعه غدیر، ابوبکر را به عنوان خلیفه معرفی کردند.
امام علی (ع) ۲۵ سال در برابر این مساله سکوت کرد و پس از قتل عثمان با هجوم و اصرار مسلمانان، خلافت را بر عهده گرفت.
پس از کشته شدن عثمان، جمعی از اصحاب نزد امام علی (ع) آمدند و گفتند: ما سزاوارتر از تو به خلافت، کسی را نمیشناسیم؛ علی(ع) گفت: من وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم. آنان گفتند: جز بیعت با تو، چیزی نمیپذیریم. آن حضرت گفت که بیعت او در خفا نمیباشد و باید در مسجد باشد.
همه انصار جز چند نفر با علی (ع) بیعت کردند. در این باره که چرا امام علی(ع) زیر بار بیعت با مردم نمیرفت، باید گفت امام (ع) جامعه موجود را فاسدتر از آن میدانست که او بتواند آن را رهبری کرده و معیارها و منویات خود را در آن به اجرا در آورد.
بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی در یکی از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونریزی ها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزی و برادرکشی حضرت علی (ع) و معاویه و عمروعاص هستند و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند، مسلمانان تکلیف خود را خواهند دانست. سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر گردد.
ابن ملجم متعهد قتل امام علی (ع) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند. آن شب حضرت علی (ع) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح باخبر بودند، وقتی موضوع را با دخترش در میان نهاد، ام کلثوم گفت: فردا جعده را به جای خودتان به مسجد بفرستید. حضرت علی (ع) فرمود: «از قضای الهی نمی توان گریخت» آن گاه کمربند خود را محکم بست و عازم مسجد شد.
ابن ملجم، در حالی که حضرت علی (ع) در سجده بودند، با ضربتی بر فرق مبارک خون از سر حضرتش در محراب جاری شد و محاسن شریفش را به خون رنگین کرد. در این حال آن حضرت فرمود:
«فزت و رب الکعبه»
«به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم»
سپس آیه ۵۵ سوره طه را تلاوت فرمود: «شما را از خاک آفریدیم و در آن بازتان می گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان می آوریم»
بعد از شهادت حضرت علی (ع) ایشان را در نزدیکی شهر کوفه بدون این که کسی متوجه شود دفن کردند. دلیل این مساله جلوگیری از نبش قبر و بی حرمتی دشمنان نسبت به جنازه ایشان بود.
بعد از گذشت سال ها محل دفن امام علی (ع) کشف شد و بعد از ساخت مقبره ایشان در آن جا شهر نجف به وجود آمد.
سخن از علم و دانش امام علی (ع) است. دانش انسانی برگزیده، که هیچ بیان و قلمی را یارای توصیف او نیست. او که پیامبرخدا (ص) درباره اش فرمود: خداوند آن قدر از فهم و دانش به علی عطا فرمود که اگر فهم و دانش او را بین زمینیان تقسیم کنند، همه را در برخواهد گرفت (و همه دانا می شوند.)(بحارالانوار / جلد39)
آفتاب، پرتوهای پرفروغش را یک به یک بر می چیند؛ یکی را از میان
دشتی پر از شقایق، یکی را از دل دریایی ژرف، یکی را از لابه لای شاخ وبرگ
درختان، و دیگری را از سرزمین خشک و سوزان مکه! نسیم ملایمی از کوه حِرا
برخاست، آرام و بی صدا بسوی کعبه پیش رفت. جماعتی، در دوّمین جمعه ماه رجب،
در گرداگرد خانه خدا مشغول طواف بودند. فاطمه با چهرهای خسته، به دور
کعبه بیتابانه میگشت، و در حالی که قطرات اشک بر گونههایش سرازیر بود،
چنین زمزمه می کرد: "پروردگارا! به تو ایمان دارم. همانا من به آیین جدّم
حضرت ابراهیم خلیل، که بنیانگذار خانه توست، ایمان دارم. پروردگارا! ای
خدای قادر و توانا؛ تو را سوگند میدهم به حق بنیانگذار این خانه و به حق
این فرزندی که در شکم دارم، این زایمان را بر من آسان بگردان!"
ناگاه در مقابل چشمان حیرت زده مردم، دیوار کعبه شکافت! و به محض ورود
فاطمه، دوباره چون قبل به هم آمد. فریاد تعجّب از همگان بر خاست و به
دنبال آن سکوت سنگینی همه جا را فرا گرفت. آب در گلوها خشکید. حیرت و تعجّب
بر چهرهها نقش بست. نفسها از سینهها بیرون نمیآمد.
کسی جرأت نداشت که مهر سکوت را بشکند و بگوید: لحظهای پیش، دیوار کعبه شکافته شد و زن حاملهای به درون کعبه رهنمون شد!
چه کسی باور میکرد که سنگ خارا آغوش بگشاید و زن حاملهای را در خود جای دهد؟!
زمانی حیرت و تعجب افزون شد که تلاش کلید داران حرم، در گشودنِ قفلِ درِ کعبه به نتیجه نرسید!
لحظه به لحظه بر ازدحام مردم افزوده میشد، تا از فرجام این راز آگاه شوند.
پس از سپری شدنِ مدتی نسبتاً طولانی، یکبار دیگر همان سنگ خارا آغوش باز
کرد و سیمای درخشان «فاطمه بنت اسد» در حالی که «مولود کعبه» را در آغوش
داشت، از درون کعبه طالع گردید.
غرور و شرف چون هالهای سنگین بر سرِ مولود کعبه بال گسترده بود و پدرش
ابوطالب در حالی که برق شعف از دیدگانش بیرون میزد، بانگ بر آورد: "هان ای
مردمان! پسرم علی! در خانه خدا، دیده به جهان گشود." این حادثه پر شکوه و
بینظیر تاریخِ آفرینش، به روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، در سیامین سال حمله
ابرهه به خانه خدا که به عام الفیل معروف گردیده، اتّفاق افتاد.
آن روز که علی (ع) در مکانی مقدس به نام کعبه، دیده به جهان گشود، شگفتی
همگان را برانگیخت، زیرا هیچگاه کسی در کعبه به دنیا نیامده بود و پس از آن
نیز به دنیا نیامد، و این نبود مگر دلیلی بر بزرگی این مولود! و امروز ما
میلاد انسان جامع و کاملی را پاس می داریم که جز خدایش و پیامبر (ص) کسی او
را به درستی نشناخت. چنانکه پیامبر اکرم (ص) خطاب به او فرمود: "ای علی!
خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر
خدا و من." (روضةالمتقین، جلد 13) اما با این حال، علی چون خورشیدی تابناک
در صفحه تاریخ می درخشد. ابنابی الحدید از دانشمندان معروف و مشهور اهل
سنت، در قرن هفتم وشارح برجسته نهجالبلاغه در ضمن برشمردن فضایل
علی(ع)میگوید: "چه بگویم دربارۀ مردی که دشمنانش به فضایل و مناقب وی
اعتراف می کنند و هرگز برای آنان مقدور نشد که مناقبش را انکار نموده و
فضایلش را بپوشانند!"
آن گاه می افزاید: "... بنی امیّه، زمامداری اسلام را در شرق و غرب روی
زمین به دست آوردند و با هر نوع حیله گری در خاموش ساختن نور او کوشیدند و
هرگونه لعن و افترا را بر علی(ع) بالای منابر ترویج نمودند، هر کس که او را
مدح و توصیف می کرد، مورد تهدید قرار می گرفت. هر روایتی که فضیلت علی(ع)
را بازگو می کرد، ممنوع ساختند. حتی از نامگذاری به نام علی جلوگیری کردند.
همه این اقدامات و تلاشها جز ظهور عظمت و جلالت شخصیت علی(ع) نتیجه ای در
پی نداشت... در حقیقت این همه نابکاریهای بنی امیه مانند پوشانیدن آفتاب با
کف دست بود... . حال من چه بگویم دربارۀ مردی که همۀ فضیلت ها به او منتهی
می شود و هر مکتب و هر گروهی خود را به او منسوب می نماید. آری اوست رئیس
همۀ فضیلت ها... ." (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1)
اما چه کسی بهتر از خود امام می تواند خویش را توصیف کند. امام علی (ع) در
ابتدای خطبه نورانی 175 نهج البلاغه به گوشه ای از علم و دانشی که خداوند
در اختیارش گذاشته اشاره نموده و می فرماید: "سوگند به خدا، اگر بخواهم مى
توانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش، و از تمام شئون زندگى، آگاه
سازم، امّا از آن مى ترسم که با اینگونه خبرها نسبت به رسول خدا (ص) کافر
شوید. آگاه باشید که من این اسرار گرانبها را به یاران رازدار و مورد
اطمینان خود مى سپارم. سوگند به خدایى که محمّد (ص) را به حق برانگیخت، و
او را برگزید، جز به راستى سخن نگویم."
این سخن امام (ع) حکایت از آن دارد که آنچه از علم و دانش امیرالمؤمنین
امام علی (ع) به دست ما رسیده، تنها قطره ای از اقیانوس علم و دانایی اوست،
بطوریکه اگر تمام آن به دست مردم می رسید، به خاطر نداشتن ظرفیت لازم برای
دریافت چنین معارفی، از مسیر حق دور گشته، و به لحاظ فکری و عقیدتی دچار
انحراف شدیدی می شدند.
در حدیثی زیبا رسول مکرم اسلام (ص) در این باره می فرمایند: "تو به عیسى بن
مریم شباهت دارى (از نظر زهد و عبادت) و اگر از این بیم نداشتم که گروهى
از امتم درباره تو (غلوّ کنند و) همان بگویند که درباره عیسى بن مریم
گفتند، سخنى درباره تو مى گفتم که از کنار هیچ جمعیّتى از مردم عبور نمى
کردى، مگر آن که خاک زیر قدم هاى تو را براى تبرّک بر مى گرفتند!" (اصول
کافی/ جلد 15)
علم و دانش مولای متقیان علی (ع) به اندازه ای وسیع و گسترده بود که بر
تمام رموز و ریزه کاری های علوم مختلف تسلّط کامل داشت، به گونه ای که در
مقابل هیچ پرسش و مسئله ای، دچار حیرت و سرگردانی نمی شد، و بلافاصله و
بدون ذرّه ای معطلی به پاسخ و حل آن می پرداخت .
ابوالمویّد موفق بن احمد خوارزمی که از اکابر علمای اهل سنت است، در کتاب
مناقب خود نقل می کند که: "روزی عمر بن الخطاب از علی بن ابیطالب (ع)
پرسید: چگونه است که هرگاه از حکمی از احکام یا از مسئله ای از مسائل از
شما می پرسند بدون معطلی جواب می دهی؟! علی (ع) در پاسخ به عمر، ابتدا کف
دست مبارک را در مقابل او باز کرده و سپس فرمود: چند انگشت در دست من است
؟! عمر فوری گفت: پنج انگشت. حضرت فرمود: چرا تأمل و فکر نکردی؟! عمر گفت:
نیازی به فکر نداشت زیرا پنج انگشت در مقابل من حاضر بود.
امام فرمود: تمام مسائل و احکام و علوم در مقابل من مانند این کف دست حاضر
است، لذا در پاسخ به سۆالات بدون تأمل جواب می دهم. سپس امام به معلم بزرگی
که این علوم و معارف را در اختیارش قرار داده اشاره می کند و می فرماید:
"پیامبر اسلام (ص) همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاکت آن کس
که هلاک مى شود، و جاى نجات کسى که نجات مى یابد، و پایان این حکومت، همه
را به من خبر داده و مرا آگاه کرده است. هیچ حادثه اى بر من نگذشت جز آن که
در گوشم نجوا کرد، و مرا مطّلع ساخت. در جایی دیگر امام فرمود: "پیامبر
(ص) هر چه از حلال و حرام یا امر و نهى، یا اطاعت و معصیت که وجود داشت و
یا تا روز قیامت اتفاق می افتاد را ترک نکرد و همه را به من آموخت و آن را
حفظ کردم و یک حرف از آن را هم فراموش نکردم. سپس دست بر سینه من گذاشت و
از خدا خواست که قلب مرا پر از علم و فهم و فقه و حکمت و نور نماید و مرا
طورى علم دهد که جهل به من راه نیابد، و طورى حفظ کنم که فراموشى به من
عارض نشود. "از همین رو، هر گاه خلیفه دوم، عمر بن خطاب، به مشکلی بر می
خورد که کس دیگری قادر به پاسخگویی آن نبود، به نزد امام علی(ع) می رفت. و
در این باره می گفت: "اى ابو الحسن! من از زندگى با کسانى که تو در میانشان
نباشى، به خدا پناه مى برم." در جایی دیگر می گوید: "اگر على نبود، عمر
هلاک مى شد."
تلاش و کوشش امام علی (ع) در جهت کسب فیض از پیامبر بزرگ اسلام (ص) یک تلاش
مستمر و بی وقفه بود. و این تلاش او را به جایی رسانید که رسول گرامی
اسلام (ص) در لحظات پایانی عمر خویش نیز علی (ع ) را از دریای بیکران علم و
دانش خود بهره مند ساخت.
عبدالله بن عمرو بن العاص نقل می کند که رسول خدا (ص) به هنگام مریضی در
پایان عمر شریف فرمود: برادرم علی را صدا بزنید وقتی او را خواندند، نزد
پیامبر (ص) آمد. آن حضرت او را با جامۀ خود پوشاند و سر مبارک را نزد او خم
کرد هنگامی که علی از نزد پیامبر بیرون رفت به او گفتند: یا علی! پیامبر
به شما چه فرمود؟! حضرت در جواب فرمود: "رسول خدا هزار باب از علم را به من
تعلیم فرمود که از هر بابی هزار باب دیگر گشوده می شود." (بحار الأنوار /
جلد 38)